شاعر : حاج علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل
دراین غوغای بیآبی که خشکیده همه گلهابه اَمرتوشدم سقّا،منم عبد وتویی مولا علمدارم چه غم دارم،که از دستم علم افتد مباد از دفـتر عشقت،به نام من قلم افتد
خدای کعبه جز رویت، نداده قبلهای یادم نماز آخرم بود،و به سربرسجده افتادم ببین از بادۀ عشقت،به میدان مستی افتادهمگردامان تو گیرد،به راهت دستی افتاده امیر لشگرت بیدست، میان لشگری ماندهبیا بنگر ز پروانه،فقط خاکستری مانده به تو شرط وفاداری اگر برجا نیاوردم کمک کن تاکه برخیزم،به دورمادرت گردم ببین احسان یک بانو، سرم بگرفته بر زانوبه چشمِ پر زخون دیدم گرفته دست برپهلو گل اُمُّالبنین عباس، به دریا تشنهلب پا زد به دریا پا نهاد اما، لبش آتش به دریا زد